یقین

آری من یقین دارم انکس که برود حتی اگر صدسال دیگر باشد به یادت می افتد آنگاه که تو غرق خوشبختی هستی او غرق پشیمونی ندامت

آری من به این روز یقین دارم

رفت

هرکس که رفت.....رفت به حرمت انچه با خود بردنگردد

صبر

ﻣﻦ ﺻﺒﻮﺭﻡ ﺍﻣﺎ ...

ﺁﻩ ، ﺍﻳﻦ ﺑﻐﺾ ﮔﺮﺍﻥ

ﺻﺒﺮ ﭼﻪ می ﺩﺍﻧﺪ ﭼﻴﺴﺖ؟؟

سهراب

عجب غوغایی هست در این شهر سهراب قایق را بیاور


این زمین بدجور هوای ترک در سرم پیچانده است؟؟؟؟؟؟؟

نیچه

هرچه عمیق تر به زندگی بنگری بیشتر رنج خواهی کشید

گله

دوســتــت دارم را هزار بار دیگر تکرار کن

اینجا نه بینیِ کــَـسی دراز می شود

نه گـُـرگی به گــَـله ات میزند...

ای قطار

ای قطار، راهت را بگیر و برو! دیگر نه کوه توان ریزش دارد و نه ریزعلی پیراهن

اضافه دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست....

خدا

یکی بود که اونم رفت کاش از اول غیر از خدا هیچکس نبود

شکسته

قلبی را دیدم ک روش نوشته بود:

شکستنی است مواظب باشید

منم روی قلبم نوشتم:

شکسته است راحت باشید!

بیچاره...

بیچاره ملّتی که ســــــر گنج مـــرده اند               

در کسوت گداصفتی دست برده اند

 

هرلحظه خاک بر سر خود میکنند و باز              

گرد از قبای حاکم ظــالم سترده اند

 

از بهر لقــــمه­ای وطن و دین فروخــتند              

هم آبروی کشــــور و آیـین برده اند

 

آنکس که مرد عشق بود را همی کــشند          

بعد عاشقانه عاشق مردان مـرده اند

 

در رنــج و درد مردم دنیــا شده سهـــیم              

 امّا دریغ غصـّه خود را نخورده اند

 

جایی که ظـــلم و جور ببیـنند ســــاکتـند              

 لیک از برای دیدن ظالم فشـرده اند

 

نان از دهـان کودک و بیـــچاره میزنـــند              

آنگاه زر به باجــه دزدان سپرده اند

 

اینجا شــــــتر به بار به یغــــما رود ولی              

تعداد موی دخــترکان را شـمرده اند

 

شـادی برای مردم این دوره کیـــمیاســت            

  بیچاره مردمی که همـیشه فـسرده اند


زبان خودشان

آدمها  نمی  فهمنت

 

ترجمه ات می کنند  آن هم

 

به زبان خودشان .....

جمعه

انگار جمعه به دنیا  آمده ام ......

 

دل به هرچه میبندم تعطیل است .....!

مرگ صدا

تقصیر این قصه ها بود.......

سوخته

ما سوختیم


یه نسل سوخته

جنگیدن

تعطیلات تمام شد اما نه برای من...

این اولین سالیست که من برای همیشه تعطیل ام

حس رزمنده ای که به خاطر مجروح بودن از یارانش عقب می ماند را دارم

من برای آزادی ام می جنگم حتی اگر در این راه جان بدهم

شعار نمی دهم

جنگیدن کار من است

راست میگفتند

راســـــــــــــــت می گفتند همیشه زودتر از آن که بیندیشی اتفاق می افتد من به همه چیز این دنیا دیــــــــــــــــــــــــــــــر رسیدم زمانی که از دست می رفت و پاهای خسته ام توان دویدن نداشت چشم می گشودم همه رفته بودند مثل "بامدادی" که گذشت و دیر فهمیدم که دیگر شب است "بامداد" رفت رفت تا تنهایی ماه را حس کنی شکیبایی درخت را و استواری کوه را... من به همه چیز این دنیا دیر رسیدم به حس لهجه "بامداد" و شور شکفتن عشق در واژه واژه کلامش که چه زیبا می گفت "من درد مشترکم" مرا فریاد کن...!

مسافرکش

راننده تاکسی و خلبان هردو مسافرکشی میکنند


اما فرقشان از اسمان تا زمین است....

افسوس

هزاران «تو» پشت این «شما» گفتن­های من پنهانی میگرید

صدها «دوستت دارم» پشت عبارت «شما لطف دارید» جامه میدرد

دهها «رهایم مکن» در پس واژگان « در خدمت باشیم» به فغان آمده...

ترسم از آن نیست که بگویم و نپذیری

از آن هراسانم که بگویم و نفهمی

بچه

بچه ک بودیم . . .
جاده ها خراب بود . . . !
نیمکت مدرسه ها خراب بود . . . !
شیرای آب خراب بود . . . !
زنگای در خونه ها خراب بود . . . !
ولی . . .آدما سالم بودن . .

گرگ

گرگ زار زار گریه میکرد انگار کلاغ به گوشش رسانده بود

آدمها مثل تو شده اند......

سیگاری

ســیـگـار کـفـافـــ نـمـیـدهـد ..

    سـیـگـاری بـار کـن رفـیـق ...

    " خـــــــــاطـــــــــره هــا زیــادنــــد "

بنده هات؟؟؟

خدایا ...

    تو که آنقد خوبی ..پس بنده هات به کی رفتن ؟ ؟

مثنوی

کاش میشد همه سکوتم رابرایت بنویسم...

تاببینی این مثنوی نانوشته...

چقدرحرف...

برای گفتن دارد!

پتو-چادر

اونی که بهم گفته بود حتی زیر چادر هم باهات زندگی میکنم.............


الان زیر پتویه دیگری است.......!!!!!!!


من نیستم

زیاد فرقی نکرده.....خوده خودشه!فقط اونی که داره باهاش قدم

میزنه....من نیستم.


مادرم

ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺑﺨﻮﺭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ...

ﻧﺎﻟﻪ ﺑﺰﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﻤﺮﺕ ﮐﻪ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ،

ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻦ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﯼ ...

ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﺕ ﮐﻨﻢ ، ﺍﻣﺎ ....

ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯽ ، " ﻧﺸﺪﻡ " !

کاش...

خـــوابهـایـم
گاهـی
زیباتر از زندگی ام مـی شـونــد
کـاش گـــــاهــی
بــــــرای همیشه خـــواب مــی مــانــدم ...!!!

حرمت

در خــــــــــواب مـــــــن...


دست دیگــــــــــــری را نگیـــــــــــر...!


حرمت نگه دار "لـــعـــــنـــــــتـــــــــی"...

عطر تنت

  عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
    امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
    و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
    و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست…
    و غمــت سـهم ِ مــن!

انسانهای خوب

 «‌ انسانهای خوب نه خاطره اند و نه تاریخ ؛
بلکه حقیقت روزگار خویش اند . »